بهانه ی بهار
دیروز خیلی عصبی بودم و خسته. وقتی آدم تو طول یه روز چند بار به هم میریزه معلومه که ایراد از خودشه نه کس دیگه. شب فکر میکردم چی کار کنم، گلگاوزبون بخورم یا برم دکتر اعصاب. شاید هورمونام به هم ریخته، آخه میدونید که خدا هم بعضی اوقات تکلیف رو از سر ما خانومها برداشته(توجیه شیطون درونم). اینجور موقعها آدم از خدا دور میشه به جای اینکه به خدا پناه ببره. من دیدم هیچ راهحلی به درد نمیخوره و هیچ کی نمیتونه بهم کمک کنه جز خدا. قامت بستم دو رکعت نماز به نیت قرب به خدا. تو حمدش چندبار تکرار کردم ایاک نعبد و ایاک نستعین ایاک نعبد و ایاک نستعین ... جز تو نمیخوام، جز از تو کمک نمیخوام آروم شدم شکرت خدا
نوشته شده در شنبه 92/11/19ساعت
3:21 عصر توسط بهار| نظرات ( ) |